مناجات گنجشك با خدا... وبلاگ

عشـــــــق و جنــــــــون

عـکسهای بی نظیر وجذاب

گنجشک با خدا قهر بود…….

 

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت .

 

فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت:

 

می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.

 

و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

 

 فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:

 

با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.

 

گنجشک گفت :

 

لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغض راه کلامش بست.

 

 

 

سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

 

خدا گفت:

 

 ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.

 

گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.

 

خدا گفت:

 

و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی!

 

اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...

 

های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...

 





نظرات شما عزیزان:

forbiden love
ساعت15:15---5 تير 1391
خيلي عكس ها ومطالب خوبي داري ابجي خوشكل خودم به داداشت سر بزن.

دنياي اين روزاي من
ساعت8:06---31 خرداد 1391
سلام مينا جان... من اين مطلبو قبلا خونده بودم اما امروز دوباره تو وب شما بهش برخوردم و دوباره بغض گلومو گرفت و گريه كردم.. ممنونم كه اول صبح مهربوني خدارو بهم يادآوري كردي...پاسخ:مرسي گلم عزيزي

نویسنده الکی
ساعت14:42---28 خرداد 1391
من انار می کنم دانه،
به دلم می گویم
کاش این مردم
دانه های دلشان پیدا بود ....

به دلمان نشست مطلبتان


enayat
ساعت23:27---27 خرداد 1391
این مطلب یکی از جالب ترین مطالبی بود که تاحالا خوندم . ..

پاسخ:خوشحالم از رضايتت دوست خوبم


maryam kumar
ساعت14:32---27 خرداد 1391
سلام مینالی خودم بدو بیا گلم آپم وبت هم محشره

درسا
ساعت11:38---27 خرداد 1391
سلام دوست عزیز
متاسفانه وب منو فیلتر کردن
لطفا ادرس جدیدمو لینک کن
وبلاگ عکسهای داغ


one star just 4 me*negar*ღ☆
ساعت8:42---27 خرداد 1391
عکس تاثیرگذاریه
راستی اگه خدا بخواد تا چند ساعت دیگه آمتحانام تموم میشه بیشتر خدمت میرسیم


فاطمه
ساعت4:12---27 خرداد 1391
سلام مينا جونم چه عكساي نازي گذاشتي منم اپم عسيسسم

arezoo
ساعت17:07---26 خرداد 1391
salam
chakeretam abjie golam


میتی
ساعت16:00---26 خرداد 1391
سلام تو هم بلاگ ناناسی داری!
بازم منتظر حضور گرمت در بلاگ (شهر خلوت...) هستم!


maryam kumar
ساعت4:57---26 خرداد 1391
سلام مينا جون بدو بيا آپم منتظرت هستم گلم دوست دارم

my love
ساعت1:25---26 خرداد 1391
گفتي: نفرين ميکني؟
گفتم: نه، اما از خدا ميخوام
هيچکس اندازه من دوستت نداشته باشد...


سلام مینا. من آپم....


النا
ساعت23:38---25 خرداد 1391
salam mina joon dastanet vaghean harf nadare

omid
ساعت22:59---25 خرداد 1391
very very nice

♥ ســـــتــاره ♥
ساعت22:32---25 خرداد 1391
سلام دوست خوبم.داستان قشنگی بودش.وب

زیبایی داری.موفق باشی عزیزم


خلوت من
ساعت21:44---25 خرداد 1391
سلام دوست عزیزم

آپهات حرف ندارن،مطلب خیلی قشنگی بود
منم آپم خوشحال میشم بیای


نیلوفر
ساعت21:24---25 خرداد 1391
سلام ممنونم که سر میزنی این داستانتو قبل اینکه بگی من خوندم و واقعا لذت بردم متشکرم و به خاطر این همه قشنگی که تو وبت هست متشکرم مثل همیشه فوقولاده ای

tarane
ساعت20:23---25 خرداد 1391
گلم براشون بازاریابی میکنی وقتی به اندازه ی کافی شد جایزه ای که انتخاب کردیو برات میفرستن

arezoo
ساعت19:59---25 خرداد 1391
دوسِت داشتم ولي هرگز نگفتم نگفتــم تـا ز چشــــم تـو نيفتـم نگفـتـم تــا نــدوني عاشـــقم مــن نـدوني بعــدِ تــو از پـا مي افتـم خيــال کـردم اگـــه روزي بـــدوني مي ري شعر جدايي رو مي خـوني مي ري تنها ميشم با بغض و گـريه تــوي شهــــر و ديـــار بي نشــوني
salam...qashanq bod abji junam

abji?duset daram


my love
ساعت18:08---25 خرداد 1391
سلام مینا جون داستان بسیار زیبایی بود، خیلی خوشم اومد. مرسی....

حسین
ساعت17:58---25 خرداد 1391
salam azizam
man linket kardam


tarane
ساعت17:53---25 خرداد 1391
میناجون خیلی قشنگ بود جدی میگم
موفق باشی
راستی توxpango عضوی؟
اگه نیستی به لینک زیر برو عضو شو
تو ثبت نام مشکلی داشتی بهم بگو کمکت کنم
www.xpango.com?ref=92735688


تنـــــــــــــــــــــــــــها
ساعت17:34---25 خرداد 1391
مینا جووون واقعا ترکوندی
حال کردم


لیدی لیمو
ساعت17:07---25 خرداد 1391
هیچ کار خدا بی حکمت نیست

خیلی قشنگ بود عزیزم .بازم ممنون


maryam kumar
ساعت16:59---25 خرداد 1391
سلام مينا جون داستان خيلي زيبايي بودم ممنون گلم عاليييييييييي بود

نیلوفر
ساعت16:06---25 خرداد 1391
سلام خوبی
داستان جالبی بود خیلی وقتا خدا داره مارو نجات میده ولی ما یه چیز دیگه فکر میکنیم
خداکنه کمی ماهم بصیرت دار شیم
موفق باشی
یاحق


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






Design By : ashkii341